براي جنبش دادخواهي قتل عام شدگان 67
من عدالتم
به جنبش دادخواهي 67 مي پيوندم
پيكرم قرنهاست كه مجروح و زخمي شقاوتهاست
از قتل هابيل؛
تا اعدام هاي پر از شقاوت امروز
در روزگار «اصلاحات»!
در خاك به خون سرشته يي بنام ايران
مرا هر روز مثله و شرحه شرحه كردند
و از هر جزء پيكرم جرمي و جنايتي مرتكب
شدند:
«عين»م را به عداوت فروختند؛
«دال»م را به دزدي و چپاول و غارت سپردند؛
«الف»م را به اعدامهاي هر روزه ارزاني داشتند؛
«لام»م را به لات و لمپن هاي اين خاك اسير فروختند؛
و «تا»ام را به تهمت و ترور پيشكش كردند؛
مرا به پليديها آلوده كردند؛
من با اينهمه بي عدالتي چه كنم ؟
من كه عدالتم به چه كس و به كجا بايد پناه ببرم؟
وقتي
همه براي رفع ستم به من پناه مي جويند؟!
هان!
راه و رسمي به ذهنم خطور كرد!
بايد به «جنبش دادخواهي» به پيوندم
و خود را از اينهمه ظلمي كه بر من روا داشته شده؛ نجات دهم
اين جنبش منجي من است
به «عدالت» سپردن آمران و قاتلان تابستان خونين و داغ
67
شايد كمي مرا آرام كند؛
شايد التيام و مرهمي بر زخمهايم باشد؛
و شايد كمي از رنجهايم بكاهد
من بيش از همه مجروح و زخمي تابستان خونين 67 ام
وقتي كه سي هزار را قتل عام
و گورهاي جمعي به پا كردند
پيكرها را مثله كردند، مرا مثله و قطعه قطعه كردند
«خاوران» پذيراي پيكرهاي خونين گواه اين بي عدالتي است
من از اينهمه بي عدالتي چه كنم؟
من به جنبش دادخواهي «قتل عام شدگان
67» مي پيوندم
همچون قطرهاي كه به دريا مي پيوندد
او ناجي من است
آري بايد «عدالت» را، نجات دهم
اينچنين بي عدالتي رخت برخواهد بست
و اشقياي زمانه بزير كشيده خواهند شد
آن روز؛ روز من است
روز عدالت است
به اين روز باور دارم ...
عبد
المجيد ـ 15 مهر 1396
No comments:
Post a Comment